کند رسوا عدویت صبر زینب
الا ای آنکه فرق تو شکسته
سرت بر روی کعب نی نشسته
فدای آن سر بشکسته تو
به قربان لبان بسته تو
به قربان تو و نیمه نگاهت
فدای زخمهای سجده گاهت
حسین ای قاری نیزه نشینم
هلال یک شبه ای مه جبینم
بیا بنگر به این محمل نشینان
هراسان سوی تو چشم یتیمان
نمی گویم تکلم کن تو با من
کلامی گو به طفل خود که دشمن
به ضرب سیلی و هم تازیانه
دوانیده به کوفه ظالمانه
بخوان قرآن و رسوا کن عدو را
بده جامی ز می بشکن سبو را
بخوان قرآن بگو اسلام ماییم
بگو ما اهل بیت مصطفاییم
بخوان قرآن که قرآن یار گردد
سه ساله دخترت بیدار گردد