اشعار شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حسین رضایی (حیران)

وَ بِشُکرِکَ مادِحَة

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حاضر دوران منم آن غایب کویت
صد وای که من دیده ی بیدار ندارم

حسین رضایی (حیران)

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فردیس کرج» ثبت شده است

۱۲
بهمن

نشان فصل خزان از سراسرم پیداست

ز زردی رخ خورشید انورم پیداست

غم فراق پدر آتشم زده دیگر

که بی قراری ام از قلب مضطرم پیداست

چگونه صبر کنم این همه بلایا را

غریبی از خم ابروی همسرم پیداست

مپرس حال مرا زینب بلا جویم

که حال خسته ام از حال بسترم پیداست

چه پرسی از در و دیوار و ضربۀ دشمن

چو ماه عید ز پهلوی لاغرم پیداست

اگر ز ماندن من یک جواب می خواهی

بدان که رفتنم از اشک دلبرم پیداست


  • حسین رضایی
۰۳
خرداد

مژده ای کرّوبیان آوای رحمت می رسد

آخرین آیینه دار عزّ و شوکت می رسد

مشرکین را ذلّت و بر شیعه عزّت می رسد

مهدی زهرا قرار آل عصمت می رسد

می رسد نور هدایت بر شب تاریک ما

آمده مصباح پر نور هدایت از سما

آمده تا دین حق را بر زمین جاری کند

آمده مستضعفین را در جهان یاری کند

آمده بر شیعه ی غمدیده دلداری کند

آمده بهر دل تاریک ما کاری کند

یاور محروم و مظلوم و گرفتار آمده

شیعیان را مونس و غمخوار و دلدار آمده

آب و جارو کرده عالم را خدا در مقدمش

با طراوت کرده جنّت را نمی از شبنمش

نام زیبایش بود رمز طلسم اعظمش

حاتم طائی شده محتاج و مسکین کمش

عطر یاس و نرگس و مریم چه مستم می کند

امشب از لطفش خدا باده پرستم می کند

دل شده مست و غزلخوان گل رخسار او

یوسف کنعان نشسته بر سر بازار او

بهر استشفا دو صد عیسی شده بیمار او

گشته مرآت خدا و مخزن الاسرار او

این باب الله این طالب خون خدا

این وجه الله آن معشوق عشق اولیا

سائل و عبد و غلام  سفره ی جودش شدم

دائم و پیوسته غرق حمد محمودش شدم

در تکاپوی وصالش محو مقصودش شدم

در فنای ذات او فانی و نابودش شدم

فانی فی الذات باری آمده ای شیعیان

کلّ شیءٍ هالکٌ ، جز وجه حیِ لامکان

  • حسین رضایی
۱۸
دی

جمعه ها دل به حریمت سر و سامان گیرد

دردها با خم گیسوی تو درمان گیرد

عطر گلزار جمالت به فضا می پیچد

غصّه از جان بستاند،نفسم جان گیرد

بلبل نفس من از هجر تو سرگشته شود

با غزلخوانی خود تلخی هجران گیرد

نیست صاحب نفسی همرهی دل بکند

از دل غمزده این خواب پریشان گیرد

دارم امید در این جمعه به لطف تو خدا

به هواخواهی رویت به من آسان گیرد

ای دریغا که همه عمر شدم مست غرور

سائل عفو توام تا رَهِ غفران گیرد

عاقبت جود تو آید به تصدّق مولا

دستِ این عاصیِ درمانده ی (حیران) گیرد

  • حسین رضایی
۱۳
مهر

حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام

دارم غم غریبی ات به سینه

کوفه میا امیر بی قرینه

اینجا بوَد شهر فریب و آزار

رسم وفاداری کجا و کینه

شد ناله ام اسیر گل / کوفه میا عزیز دل

شرمنده هستم یا حسین / گردیده ام از تو خجل

وای ... کوفه میا حسین جان

******

من ماندم و این کوچه های غربت

من ماندم و کوهی ز رنج و محنت

گر قصد آمدن نموده ای تو

با خود میاور کعبه های عصمت

دیگر میاور اصغرت / رعنا جوانت اکبرت

گردد اسیر و در به در / آن خواهر غم پرورت

وای ... کوفه میا حسین جان

******

آهنگران کوفه گرم کارند

رحم و مروّت و حیا ندارند

تیر سه شعبه، نیزه، تیغ و خنجر

بهر عزیزان تو هدیه آرند

شمر و سنان نعره کشان / در فکر صید نوگلان

کوفه پر از کینه شده / واویلتا آه و فغان

وای ... کوفه میا حسین جان

******

ورودیه

یک باغ گل، بر مصطفی سلاله

گلهای زیبا، سرخ و یاس و لاله

یک غنچه در آغوش گل نشسته

آن دیگری باشد گلی سه ساله

بوی گلاب آید خدا / از دامن کرب و بلا

فصل جدایی میرسد / اینجا بود دشت منا

وای ... جانم حسین حسین جان

*********

ای زینبم رخت عزا به تن کن

صبرت سپر بر غصه و محن کن

اینجا همانجایی بود که گفتم

دیگر برایم فکر یک کفن کن

اینجا همه پر میکشیم / پر سوی دلبر میکشیم

از جرعه ی قالوا بلا / جام رضا سر میکشیم

وای ... جانم حسین حسین جان

*******

محمل نشین محو رخ برادر

بهرش زده زانو امیر لشکر

شهزادگان برپا نموده خیمه

بهر جلوس دختران حیدر

در پیش رو خون خدا / قاسم مودب از قفا

حور و ملک در زمزمه / اکبر گرفته ناقه را

وای ... جانم حسین حسین جان

*********

حضرت رقیه سلام الله علیها

عمه بیا بابا ز ره رسیده

برگو چرا دارد سری بریده

لبها پر از خون و دو دیده دریا

تا دیدمش زنگ از رُخم پریده

از چه شکسته ابرویش / خاکستری شد گیسویش

رنج فراوان دیده او / صد جای پنجه بر رویش

وای ... بابا حسین حسین جان

**********

بابا تو میدانی چه ها کشیدم

بنگر بنفشه رو و مو سپیدم

بعد تو بابا، مثل مادر تو

در زیر بار غصه ها خمیدم

دارم به دل شور و نوا / ذکرم شده بابا بیا

ممنون لطف عمه ام / گردیده او بهرم عصا

وای ... بابا حسین حسین جان

*********

افتادم از ناقه به خاک صحرا

آمد کنارم قد خمیده زهرا

او بهر من گریه کنان و من هم

گریه نمودم در فراق سقا

بر روی پای فاطمه / با یاد میر علقمه

گفتم که بابایم چه شد / شیون نمودم بر همه

وای ... بابا حسین حسین جان

*********

دوطفلان حضرت زینب علیها السلام

گریم برایت گریه کن برایم

تا عقده های سینه را گشایم

بنگر که دیگر فرصتی نمانده

طفلان خود را هدیه می نمایم

از داغ تو گشتم ملول / هر دو گلم را کن قبول

بنما عطا اذن جهاد / حق علی جان بتول

وای ... یا زینبا یا زینب

*********

در خیمه می مانم به آه و غم ها

تا ننگرم شرم و حیای شه را

پا میگذارم بر شرار ِسینه

روحی فداکَ یا عزیزِ زهرا

ای یار و ای حبیب من / برادر غریب من

بیمار هجر و ماتمم / طبیب من طبیب من

وای ... یا زینبا یا زینب

*********

دو شاخه گل هر دو عقیله زاده

عون و محمد بر زمین فتاده

شه در کنار جسمشان نشسته

زینب میان خیمه گه ستاده

هر دو گلش پر پر شده / قربانی ِ اصغر شده

آن یک چو قاسم دیگری / مثل علی اکبر شده

وای ... یا زینبا یا زینب


حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام


عبداللهم شاگرد رزم عباس


دلداده ی عاشق به بزم عباس


در راه یاری عمو غیورم


دارم به جان عزمی چو عزم عباس


تا جان به تن دارم عمو / من بر تو غمخوارم عمو


دشمن کجا زخمت زند / حاشا که بگذارم عمو


وای ... جانم عمو عمو جان


******


در یاری ات جان را سپر بسازم


بر سینه ات من خوانده ام نمازم


با ناله وا أمّا بگفتم و شد


این آخرین راز دل و نیازم


دیگر شدم حاجت روا / دستم شده از کین جدا


بهر ملاقات پدر / پر می کشم سوی خدا


وای ... جانم عمو عمو جان


******


عمه دگر دست مرا رها کن


رحمی به حال طفل مجتبی کن


گشته عمویم واژگون ز مرکب


بهر دل ِ غمدیده ام دعا کن


بنگر به این اشک روان / صبری نمانده عمه جان


بابا صدایم می زند / بنگر رسیده از جنان


وای ... جانم عمو عمو جان


******


حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام


من قاسمم قربانیِ عمویم


احلی من العسل شد آرزویم


خوشحالم از اینکه روم به میدان


تا پر کنم از شهد گل سبویم


ان تنکرونی ای عدو / ابن الحسن عشق عمو


ای ازرق شامی بدان / گشتی به حیدر روبرو


وای ... جانم عمو عمو جان


******


بودم تو را غلام حلقه بر گوش


آغوش گرمت برده از سرم هوش


دادی مرا عمو تو اذن میدان


شکر خدا گردیده ام کفن پوش


بنگر به یا رب یا ربم / ذکر همه روز و شبم


 مرهون مهر مادر و / ممنون عمه زینبم


وای ... جانم عمو عمو جان


******


رو سوی میدان کرده شه شتابان


بوی عسل آید ز کنج میدان


گویا صدای قاسم حزین است


با ناله می گوید عمو عمو جان


افتادم از پشت فرس / عمو به فریادم برس


پرپر گلت افتاده و / بر گرد او صد خار و خس


وای ... جانم عمو عمو جان


******


حضرت علی اصغر علیه السلام


  هل من معین صبر از کفم ربوده


بانگ غریبی عقده را گشوده


دیگر نمی مانم به خیمه مادر


بابا مرا سرباز خود نموده


بر روی دستان پدر / دیدی گرفتم بال و پر


سردارم و مثل عمو / جانبازم و مرد خطر


وای ... لای لای علی علی جان


******


ای حرمله شرمی ز مصطفی کن


از روی بابایم حسین حیا کن


من مشکلی با تیر تو ندارم


کم بر دل اهل حرم جفا کن


ذبحم کن و خنده مکن / بابا رو شرمنده نکن


قلب سکینه خواهرم / از غصه آکنده نکن


وای ... لای لای علی علی جان


******


امد ندا از عرش حی سبحان


ذبح تو شد مهمان ما حسین جان


خون گلوی ناز اصغرِ تو


مخفی نمی ماند به نزد جانان


من خود تسلایت دهم / بر زخم تو مرهم نهم


تو خون من هستی حسین / هادی و مصباح رهم


وای ... لای لای علی علی جان


******


حضرت علی اکبر علیه السلام


در خلق و خو و منطقی پیمبر


مرد نبرد و حمله ور چو حیدر


فرزند رعنای حسین و لیلا


مؤذن کرب و بلایی اکبر


ای آل هاشم را نگین / زیبا و نورانی جبین


هم مصطفایی هم علی / با عشق زهرایی عجین


وای ... جانم علی علی جان


******


تا که ز میدان با عطش رسیدی


مانند شمعی در برم چکیدی


هات لسانک ای عزیزبابا


از کام خشکم تشنه تر ندیدی


تو تشنه ی وصلی پسر / من از تو هستم تشنه تر


هر دو اسیر و یک دلیم / تو خون به دل من خونجگر


وای ... جانم علی علی جان


******


وقتی رسیدم در برت به صد آه


کردم فزع با ناله های جانکاه


در این مسیرِسخت و پر هیاهو


چندین علی اکبر فتاده در راه


گل بودی و پرپر شدی / مِی گشتی و ساغر شدی


فقطّعوکَ با السّیوف / صدها علی اکبر شدی


وای ... جانم علی علی جان


******


حضرت عباس علیه السلام


یا سیدی بهرت عریضه دارم


بنما نظر بر قلب پر شرارم


رحمی کن و اذنم بده حسین جان


تا لااقل آبی به خیمه آرم


آتش گرفته پیکرم / من بی قرارِ اصغرم


چشم سکینه بر در و / بنگر به حال مضطرم


وای ... ابوفاضل اباالفضل


******


شد واردمیدان امیرِ لشگر


خواند رجز با نعره های حیدر


همچون اسد در گله ی شغالان


گویا بوَد او ثانی غضنفر


بَه بَه، به میر علقمه / زینب ندارد واهمه


حقا تویی مرد وفا / اجر تو شد با فاطمه


وای ... ابوفاضل اباالفضل


******


مشکی به دندان و دو چشم گریان


می گرید او امّا به کام خندان


آب از سرش گذشته و ندارد


آبی به کف بهر رباب نالان


وای از دل ِتنگِ رباب / وای از صدای آّب آب


گردیده سقا ناامید / ماندن شده بهرش عذاب


وای ... ابوفاضل اباالفضل


******


شب عاشورا


صوت مناجات و نوای قرآن


ذکر و ندای سیدی حسین جان


پیچیده در کرب و بلا شمیمی


از عطر و بوی روح و جان و ایمان


یاران پور فاطمه / غرق نوا و زمزمه


تنها نگهبان حرم / باشد امیرعلقمه


وای ... آه و فغان واویلا


******


بنما نظاره بر دو چشم خواهر


دلشوره دارم ای عزیزمادر


گویا رسیده موسم جدایی


چیدی چرا خار از زمین برادر


داری چرا آه و نوا ؟ / یا دَهر افِ لّک چرا ؟


دم از جدایی ها مزن / صد آه و صد واویلتا


وای ... آه و فغان واویلا


******


یک امشبی دارم مجال و فرصت


بهر وداع کعبه های عصمت


خواهر تویی فردا به وقت مغرب


تنها علمدار شکوه و عزّت


ای خواهره دُردی کشم / ناز تو را من میکشم


ناله مزن گریه مکن / کمتر بزن تو آتشم


وای ... آه و فغان واویلا


******


دریافت سبک


  • حسین رضایی
۰۱
بهمن
ای گوهر بحر ذات الله صمد

ای رمز وجود ای وجود بی حد

بنموده طفیل هستیت خلق چنین

هر ممکنی از وجود خلاق احد


  • حسین رضایی
۰۱
بهمن
بر نور دل ختم رسالت صلوات

بر کوثر و ساقی ولایت صلوات

بر آنکه بود قاتل زهرا لعنت

بر فاطمه با عشق و ارادت صلوات


  • حسین رضایی
۰۱
بهمن

فرقی نمی کند همگی نور واحدند 

زهرا، علی، حسن وَ حسین جمله احمدند 

عالم طفیل یک خم ابروی اهل بیت 

این خانواده بر همه عالم سرآمدند


  • حسین رضایی
۳۰
دی
ای خدا با نام عترت خوانمت

من تو را معشوق و عاشق دانمت

 

چون تویی عاشق به آل احمدی

کن نظر بر عاشقان سرمدی 

 

ای حبیبم گوش کن آوای عشق

این بود درد دل و سودای عشق

 

من فراری از خودم سوی توام

بین گدای کهنه کوی توام

 

لیک با یک کوله بار پر رجا

بر درت آمد گدای پر خطا

 

گر کنی محروم از فیض و کرم

من فدایی تو در پشت درم

 

گر مرا از نصرت خود وانهی

نیستم من آن گدای گهگهی

 

من به پشت در به شور و زمزمه

می دهم ذاتت قسم بر فاطمه

 

کی خدا گر من گنه کاری بدم

حق کفو مرتضی منما ردم

 

شعبان 1417

  • حسین رضایی
۳۰
دی

بسم الله الرحمن الرحیم 

این مثنوی جزء آن دسته از اشعارم است که جوششی بوده و در سال 76 تحت تاثیر جلسات حاج منصور آقای ارضی در صنف لباس فروشان تهران سروده شده، اون سالها سعی می کردم هر وقت که در جلسات سه شنبه صبحها شرکت کنم شعری هم متناسب با روضه های حاج آقا بگم. یادش به خیر؛ هیچ وقت شیرینی اون روضه ها و سینه زدنها فراموش شدنی نیست...  

 

بیت الاحزان کعبه عشق علیست

بیت الاحزان تشنه جام ولیست

 

بیت الاحزان را علی مخلوق کرد

جمله دلها را به او معشوق کرد

 

بیت الاحزان جان ما را سوخته

در دل ما شعله ها افروخته

 

می رسد از بیت الاحزان این ندا

زمزمه با ناله و سوز و نوا

 

صاحب این ناله ها زهرا بود

دردمند دوری بابا بود

 

ناله دارد از غریبی علی

او بود تنها طرفدار ولی

 

من چه گویم گوش کن آوای او

سر عشق حیدری از نای او

 

فاطمه با ناله های جانگداز

می کند با خالقش اینگونه راز

 

من غریبم یا الهی یا مجیر

خسته ام دیگر بیا جانم بگیر

 

بعد بابا زندگی ننگ است ننگ

عرصه بر زهرای او تنگ است تنگ

 

بعد بابا دشمنی ها شد عیان

بعد بابا حیله کردند روبهان

 

بعد بابا دست حیدر بسته شد

بعد بابا پهلویم بشکسته شد

 

بعد بابا روی من نیلی شده

نیلی از آن ضربت سیلی شده

 

بعد بابا خون ز سینه جاری است

کار زینب بهر مادر زاری است

 

این همه رنج و غم و ماتم کنار

مات و غمگینم به مظلومی یار 

 

یار من جز من ندارد یار هیچ

او ندارد بعد من غمخوار هیچ

 

یار من بعد نبی تنها شده

مونس تنهاییش غمها شده

 

یار من ذکر لبش جز آه نیست

بعد زهرا همدمش جز چاه نیست

 

یار من دارد به لب این زمزمه

بعد من یا فاطمه یا فاطمه

 

این زمان با شیعه دارم گفتگو

گویش درد دل و سر مگو

 

شیعیان ای محرمان کوی من

شیعیان ای تشنگان جوی من

 

شیعیان ای عاشقان یار من

ای شما غمدیده و غمخوار من

 

شیعیان ای عاشقان کوثری

ای به طوف خانه ام در نوکری

 

گر که خواهید از شما گردم رضا

یا علی گویید دائم از وفا

 

جمادی 1418

  • حسین رضایی