مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۱۶ ب.ظ
همینکه رایحه ات چون شمیم جان آید
مرا بس است، چه آیی، وَگَر تو ناز کُنی
الا مسافرِ صحرانشینِ زهرایی
نمی شود که رهی، سویِ خیمه باز کُنی
در این مغازله یارا، اسیر ِ زلفِ توام
شود که با دلِ آشفته ام، تو راز کُنی
مزن به طرۀ گیسوی خود، مرا زخمی
چه می شود، گره از زلف خود، تو باز کُنی
شنیده ام، که حبیبِ، شکسته دلهایی
به یک کرشمه مرا غرق در نیاز کُنی
بیا و آبرویم را بخر، عزیزِ دلم
که این نشیب نشینت، به صد فراز کُنی
4 ربیع الاول 1435