اشعار شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حسین رضایی (حیران)

وَ بِشُکرِکَ مادِحَة

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حاضر دوران منم آن غایب کویت
صد وای که من دیده ی بیدار ندارم

حسین رضایی (حیران)

۱۰
اسفند
ای رمز وجود کل عالم

ای نور دل و عزیز خاتم

ای ریشه ی عقل و فهم و ادراک

ای آبِ حیات، در دلِ خاک

ای مظهرِ نورِ حیِّ داور

ای خیرِ کثیر، ای تو کوثر

ای معنیِ پاکی و طهارت 

هستی، نمکی ترین، عبارت

ای وسعتِ رحمتِ الهی

ای مامنِ، جمله بی پناهی

ای گوهرِ خالص و دُرِ ناب

ای چشمه ی کوثر از تو سیراب

تو کوثر و ساقیَت علی شد

قلبِ تو لبالب از ولی شد

تو کوثر و جامِ دستِ حیدر

تو علّت هستیِ پیمبر

تو اُمِ ابی، عزیزِ طاها

عشقی تو و مادری به بابا

معیار و محک، به عشق، زهراست

او باطنِ قدر و شامِ احیاست

قدرش نتوان کسی بیان کرد

فهمش به جهان خدا، نهان کرد

او سرِّ خدایِ ذوالجلال است

بی فاطمه تا خدا، محال است

این حرف دل است، حرفِ سَر نیست

بی فاطمه از نبی خبر نیست

او سرِّ وجودِ باب باشد

بی او دو جهان سراب باشد

هستیِ علی و هم پیمبر

بستست، به تارِ مویِ کوثر

او محورِ جمله ی وجود است

بر تارِ ولایِ حق، چو پود است

این حرفِ دلست، حرفِ سَر نیست

از عشق، توقّعی دگر نیست

بنده ست، اگر چه او خدا نیست

او مظهرِ ذاتِ کبریاییست

 

ربیع الثانی 1423

  • حسین رضایی
۰۷
اسفند
شد سینه زخمی و، جگرش تیر می کشد

هر شام و روز بال و پرش تیر می کشد

این پهلویی، که خورده زمین، درد می کند

با آه و بازدم، کمرش تیر می کشد

از بازوی شکسته و دستان پُر وَرَم

هم قلب دختر و پسرش تیر می کشد

مانند میوه ی نرسیده جدا شده

هم جای ِ برگ و هم ثمرش تیر می کشد

آنقدر، گریه کرده به مظلومیِ علی

این چشمها و پلکِ ترش تیر می کشد

با آتشی که پشتِ در او را احاطه کرد

از بس که سوخت، موی سرش تیر می کشد

--------------------------------------------

زینب به ناله گفت: چرا ساقیِ حرم

با زانوان ز چشمِ ترش تیر می کشد؟


  • حسین رضایی
۱۹
بهمن

از هر چه توبه کرده ام آقا، گذشت کن

بر این همه توسّلِ بی جا، گذشت کن

حبِّ گناه، مانده بر این، قلبِ عاصِیَم

دارم فقط به دل، غمِ دنیا، گذشت کن

هر شب به صد بهانه، به دنبالِ هیئتم

فردای آن، بدی ست مُهیّا، گذشت کن

انگار حاجتم شده، یکبار دیدنت

این هم غمی، به دیگرِ غمها، گذشت کن

تا کِی به ادّعای تهی، دَم زِ تو زدن

تا کی، « اَحارُ فیکَ » به لبها، گذشت کن

ای رمز و راز و علّتِ خلقت، نگارِ من

بگشای، بر بشر، تو معمّا، گذشت کن

سر گشته و خرابم و حیران، به کویِ تو

از هر چه توبه کرده ام آقا، گذشت کن


  • حسین رضایی
۱۹
بهمن

قسم به عشق، به عشقِ حسینیِ زینب

قسم به حُزن، به ناقه نشینیِ زینب

قسم به گریه، به آن اشکِ خونیِ زینب

قسم به ذکر، به آهِ جنونی ِ زینب

 

قسم به ناله، نوایِ مدامِ روز و شبش

قسم به جان که رسیده، ز غصّه ها به لبش

قسم به نُدبه، به آه و فغانِ نیمه شبش

قسم به نافله هایِ نشسته بهرِ ربش

 

قسم به عزّت و جاهش، به آن جلالتِ او

قسم به خطبۀ غرّا و پُر صلابتِ او

 

قسم به صوتِ علی گونه اش، که زِینِ اَب است

قسم به ذاتِ خدا، مظهر تمام رب است

 

قسم به صبر، که گشته، یگانه چارۀ او

قسم به معجرِ خونی و گوشِ پارۀ او

 

قسم به شور، به دلشورگی، وَ دلتنگی

قسم به نور و به نار و به نی، وَ آن سنگی

 

که خورد بر سرِ پاکِ حسین و، زینب سوخت

کشید ناله ز دل، عالمی زِ آن، افروخت

 

قسم به لیلیِ او، قسم به نامِ حسین

منم غلامِ غلامِ غلامِ بامِ حسین


  • حسین رضایی
۱۶
بهمن
آمد دهۀ فجر و در حسرت دیدارم

از دوری وصل گل، آشفته و بیمارم

در این دهۀ عزّت، با رهبر خود گویم

ای رهبر فرزانه، ای نائب دلدارم

رفتند شهیدان و آن پیر جمارانی

ممنون خدا هستم، صد شکر تو را دارم

تو سید و آقایی، تو نائبِ مولایی

تا جان به تنم باشد، نامت به لبم آرم

ای پیر و مراد ما، بهرم تو دعا بنما

یا سید علی مولا، من سوختۀ یارم

هجران و فراق او، تاب از کفِ من بُرده

تو دست دعا بگشا، در محنت بسیارم

دانم که تو هم دلخون، از غصۀ این هجری

امّا چکنم آقا، بنگر که چسان زارم؟

امشب به کلافی نخ، حیرانم و سرگشته

دنبال سرت آقا، مسکین، سرِ بازارم

 

سروده شده در ایام دهۀ فجر سال 1380

  • حسین رضایی
۱۶
بهمن
آسمان غرقِ شور و آوا شد

ابرها رفت و ماه پیدا شد

نجم ثاقب ز زهره گشت جدا

شمسِ پر نورِ دین هویدا شد

گل نرگس قدم به عالم زد

گلشن فاطمه شکوفا شد

تا که او زد قدم به ملک وجود

شاد و خرسند قلب زهرا شد

آمد آن ساقیِ میِ کوثر

بهرِ لبهایِ تشنه سقّا شد

هله، ای شیعیانِ در غربت

مهدی دین امیر و مولا شد

حوریان از مِی اش، خراب شدند

مست و بی هوش و بی نقاب شدند

آمده مهدی هدایت گر

آمده دل سِتان و هم دلبر

آنکه عالَم همه فدایِ رُخَش

یار و یاور، به ما و هَم، سرور

آخرین یادگارِ، فاطمه است

معنیِ تامّ و کاملِ کوثر

هیبتش، هیبت ِ ولی الله

سیرت و صورتش، چو پیغمبر

طالبِ خونِ کربلائی ها

صبرِ او بوده همچنان، شبّر

بوده از روز اولِ میلاد

جان به لب، بهرِ زینبِ مضطر

حوریان از می اش خراب شدند

مست و بی هوش و بی نقاب شدند


  • حسین رضایی
۱۵
بهمن
از دلِ خسته کِشَم آهِ دل و می گویم

که غریبم من و فریاد رسی می جویم

کاسۀ صبرِ دلم پُر شده از ماتم و غم

دست از دارِ جهان، با دلِ خون می شویم

خونِ دلها، زِ غمِ کوچه و مادر به دل است

بین، چسان، چادرِخاکیِ، وِرا، می بویم

سیلیِ کینه بُوَد علّتِ خونین دلی ام

تا دمِ مرگ، ز سیلیِ عدو می گویم

می کنم عقده گشایی، ز گلستانِ جگر

یکّه و بی کس و تنها، رو خون می پویم

ای که «حیرانِ» منی، دل بده بر داغِ دلم

لاله هستم من و از خونِ دلم می رویم


  • حسین رضایی
۱۵
بهمن
اینجا محل ریزش الطاف بی حد است

اینجا بهشت و جنت اولاد احمد است

آرید در زیارت او صیغه ی خطاب

اینجا حریم پاک چهارده محمد است


  • حسین رضایی
۱۵
بهمن
ای که فراق و سختی هجران کشیده ای

در جشن انقلاب، شرابی چشیده ای

شد عاقبت، وصال شهیدان، تو را نصیب

دیگر به محسن و به رضایت رسیده ای

  • حسین رضایی
۰۹
بهمن
آمدن این راه و مولا را ندیدن مشکل است

از گل روی برادر گل نچیدن مشکل است

ای رضا جان آمدم اما رمق تا طوس نیست

وقت رفتن آمده، این دل بریدن مشکل است

من غریب و تو غریب و هر دو، دور از مادریم

در میان دوستان، غربت کشیدن مشکل است

شیعیان قم، چه استقبالی از من کرده اند

در شلوغی واقعاً منزل رسیدن مشکل است

کاش کوفی یک کمی، از اهل قم سر مشق داشت

پیش چشم زن، رضا جان، سر بریدن مشکل است

این همه دعوت ولی از گوش طفلی بی گناه

بِینِ مهمانی، اخا، زینت کشیدن مشکل است

 

ربیع الثانی 1436

  • حسین رضایی