اشعار شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حسین رضایی (حیران)

وَ بِشُکرِکَ مادِحَة

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حاضر دوران منم آن غایب کویت
صد وای که من دیده ی بیدار ندارم

حسین رضایی (حیران)

۳ مطلب با موضوع «حضرت خدیجه سلام الله علیها» ثبت شده است

۱۵
خرداد

 

مانند کوه پشت وپناه پیمبری

بر مصطفی تو همسر وبر شیعه مادری

عالم دخیل سفره ی احسان و جود تو

اسلام را تو منجی و همواره یاوری

آن ثروتی که داده خداوند دست تو

دادی به استواری دین دست دیگری

حاتم رسیده بهر گدایی به محضرت

از بسکه در کرامت از او سبقه می بری

این زهد و این کرامت واین بذل مالها

کافی است تا که گویمت از عالمی سری

ای جان فدای غصه ی وقت غروب تو

آهت کشیده آتش از اینجا به مشتری

اینکه کفن نداری و قلبت شکسته است

کرده کنون ز اهل سماوات دلبری

جبریل آمده دوسه قطعه کفن به دست

این تحفه ی خداست به رسم دلاوری

من مادری به غیر تو مادر نیافتم

والله به جز تو نیست به اسلام مادری

  • حسین رضایی
۰۶
تیر


خدیجه ای حبیبه ام،مکن تو قصد این سفر

ببین که چشم فاطمه، ز ماتم تو گشته تر

 

خدیجه ای که بوده ای، تو یاور رسالتم

مرو مرو دوباره کن،حمایتم حمایتم

 

خدیجه ای که بوده ای  همیشه هم زبان من

تویی تو مرهم غم و   طبیب مهربان من

 

خدیجه ای ز دشمنان چه طعنه ها شنیده ای

چه کینه ها ز بهر من   به جان خود خریده ای

 

مکن سفر ز نزد من   ببین غریب و خسته ام

ز فرط غصّه ها کنون   نگر که دل شکسته ام

 

تو می روی و اشک غم   روان ز کوثر توشد

به آه وناله وفغان   یتیمه دختر توشد

 

تو می روی بیا نما   ترحمی به فاطمه

به قلب کوچکش بُوَد    ز رفتن تو واهمه

 

  • حسین رضایی
۰۶
تیر


بوده ای عاشق و غمخوار پیمبر

بوده ای دلبر و دلدار پیمبر

 

بوده ای مونس قلب نبی الله

بوده ای محرم اسرار پیمبر

 

بوده ای یاور صادق به رسالت

بوده ای شیعه به دربار پیمبر

 

کینه ها سرزد و افتاد به جانت

طعنه ها آمد و بُبرید امانت

 

حال با دیده ی تر سوی جنانی

در بهشت نبوی رو به خزانی

 

می روی با دل رنجور و پر از غم

شمع اشکی و چو پروانه روانی

 

از چه بی تابی و اینگونه غمینی

گو چه داری به دل از سر نهانی

 

زیر لب ذکر تو یا فاطمه زهرا

در دلت گشته ز غم غمکده برپا

 

می روی با غم زهرای حزینه

در دلت ماتم زهرای حزینه

 

زیر لب زمزمه داری چه کنم با

سن و سال کم زهرای حزینه؟


گفتی اسماء تو بزن بوسه بجایم

به رخ و بازوی زهرای حزینه


می روی تا که نبینی غم دختر

غم دیوار ودر و ناله ی مضطر

 

دخترت غرق الم ها شده برخیز

همدمش سلسله غمها شده برخیز

 

دخترت بعد تو در کوچه ی غربت

کشته ی ظلم وستم ها شده برخیز

 

دخترت همچو گلی زخمی و پرپر

لاله ی زیر قدمها شده برخیز

 

رفتی وفاطمه تنهاست خدیجه

کشته ی کینه ی زنهاست خدیجه

 

 

  • حسین رضایی