من حبیب بن مظاهر ،یار ختم المرسلینم
من دلاور مرد و سربازِ امیر المومنینم
من صحابیِّ رسولم، حافظ آیاتِ قرآن
در حیاتِ پاکِ پیغمبر، ز جمله حاضرینم
من فقیه و ضابط و آگاه وعالم در علومم
عارف و زاهد منم ، در وعظ شمس الواعظینم
خاک پای هاشمیّون هستم و آقای اصحاب
خطبه هایم پر صلابت، در سخن فخر آفرینم
جمله، آل هاشم و آل پیمبر را غلامم
عاشقانِ عشق را من اوّلین وآخرینم
بارِ اوّل نیست،جان برکف، چنین، سر می سپارم
سبقه دارم در محبّت ، برتر و بالاترینم
هم غلامِ حیدر و هم مجتبی و هم حسینم
عاشقانه رهروِ، زیبا گلِ ام البنینم
هیبتم از نور مولایم علی نشات گرفته
همچو خورشید درخشان، سرخ و نورانی جبینم
در تمامِ جنگها، همراهِ او غرقِ حماسه
فارس الهیجاء منم ،من همچو کوه آتشینم
طرّه ی گیسوی من گردیده همچون بیدِ مجنون
زین سبب، دشمن نشسته در قفا اندر کمینم
این که گفتم با بُرِیر: از وصل حوریّه به خنده
عاشقانه منتظر بر قُربِ ربّ العالمینم
قاتلانی چون"حصین بن تمیم" و " ابن صریم
ناجوانمردند. ورنه، کی چنین نقش زمینم؟
بر سر راس به خون غلتیده ام گردیده دعوا
سر بلندم روی نی ، با پور زهرا همنشینم