اشعار شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حسین رضایی (حیران)

وَ بِشُکرِکَ مادِحَة

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حاضر دوران منم آن غایب کویت
صد وای که من دیده ی بیدار ندارم

حسین رضایی (حیران)

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۲
شهریور

من حبیب بن مظاهر ،یار ختم المرسلینم

من دلاور مرد و سربازِ امیر المومنینم

من صحابیِّ رسولم، حافظ آیاتِ قرآن

در حیاتِ پاکِ پیغمبر، ز جمله حاضرینم

من فقیه و ضابط و آگاه وعالم در علومم

عارف و زاهد منم ، در وعظ شمس الواعظینم

خاک پای هاشمیّون هستم و آقای اصحاب

خطبه هایم پر صلابت، در سخن فخر آفرینم

جمله، آل هاشم و آل پیمبر را غلامم

عاشقانِ عشق را من اوّلین وآخرینم

بارِ اوّل نیست،جان برکف، چنین، سر می سپارم

سبقه دارم در محبّت ، برتر و بالاترینم

هم غلامِ حیدر و هم مجتبی و هم حسینم

عاشقانه رهروِ، زیبا گلِ ام البنینم

هیبتم از نور مولایم علی نشات گرفته

همچو خورشید درخشان، سرخ و نورانی جبینم

در تمامِ جنگها، همراهِ او غرقِ حماسه

فارس الهیجاء منم ،من همچو کوه آتشینم

طرّه ی گیسوی من گردیده همچون بیدِ مجنون

زین سبب، دشمن نشسته در قفا اندر کمینم

این که گفتم با بُرِیر: از وصل حوریّه به خنده

عاشقانه منتظر بر قُربِ ربّ العالمینم

قاتلانی چون"حصین بن تمیم" و " ابن صریم

ناجوانمردند. ورنه، کی چنین نقش زمینم؟

بر سر راس به خون غلتیده ام گردیده دعوا

سر بلندم روی نی ، با پور زهرا همنشینم

  • حسین رضایی
۲۲
شهریور


ای عابد و فرزانه حبیب بن مظاهر
ای عاشق جانانه حبیب بن مظاهر
هستی تو صحابی به رسول الله امجد
در عشق حریصانه حبیب بن مظاهر
عالم به علوم نبوی و علوی تو
در علم فقیهانه حبیب بن مظاهر
سیراب زحلم حسن و شور حسینی
لطف تو کریمانه حبیب بن مظاهر
تو چیده ای از پنج گلستان امامت
گلهای جداگانه حبیب بن مظاهر
داده به تو حق علم منایا و بلایا
با روح حکیمانه حبیب بن مظاهر
در فقه و قراءات وحدیث وادبیات
اسلام گرایانه حبیب بن مظاهر
ای قاری قرآن خدا در دل شبها
مستانه و رندانه حبیب بن مظاهر
در یاوری خون خدا کیست زبانزد؟
با خطبه ی مردانه حبیب بن مظاهر
تو افضل اصحاب به جز هاشمیانی
رزم تو دلیرانه حبیب بن مظاهر
فرمانده ی ارشد به جناح چپ ارباب
پیکار تو شیرانه حبیب بن مظاهر
ای"فارس هیجاء" و تو ای"حرب تسعر"
با ترس تو بیگانه حبیب بن مظاهر
افسوس که افتاده ای اندر دل صحرا
مظلوم و غریبانه حبیب بن مظاهر

  • حسین رضایی
۲۲
شهریور


السلام علیک یا حبیب بن مظاهر

در رفت وآمد حرم یار،هر دوبار
کوبیده ام به درگه لطف تو در،دوبار
یکبار وقت رفتن و یکبار آمدن
هر بار بوسه می زده ام ،بیشتر دوبار
ای پیر و مقتدای کهنسال کوی عشق
تاحال داده ای تو به من بال وپر،دوبار
یکبار توبه ام شده با حب تو قبول
یکبار هم ز بهر تشکر ،زهر دوبار
یکبار هم،شود که به پابوست آمدن
آری ولی اگر بشود،خوبتر دوبار
گفتم دوبار و گشت تداعی گذشته ات
کردی به راه عشق حسین ترک سر دوبار

  • حسین رضایی
۰۲
شهریور

صبح ها تا به طلوع و سحر آراییِ شمس

می نشینم که ببینم همه زیباییِ شمس

آن زمانی که چو طاووس پرش باز کند

فجر صادق شده،بنشین به تماشایی شمس

نور خورشید بُوَد علّت بینایی ما

پس چه باشد علل این همه بیناییِ شمس

فکرم این بود که ناگه به تجلّی دیدم

علّت غاییِ آقایی و یکتایی شمس

پرتو نور رضا کرده اثر بر خورشید

از ثری تا به ثریا و زمین تا ناهید

مه و خورشید وفلک،راهزن شمس شموس

گل وقمری  به طرب در چمن شمس شموس

طوطیِ فهم خلایق به سخنرانی و وعظ

بهره ها برده ز شیرین سخنِ شمس شموس

همچو یعقوب شده دیده ام از هجرش تار

برسانید به من پیرهن شمس شموس

حمد لله که شدم ساکن ایران، صد شکر

که خدا کرده مرا هموطن شمس شموس

دل من باز هوایی شده، مشهد خواهم

عاشق ومست و خدایی شده مشهد خواهم

امشب از عشق رضا باز به میخانه روم

با خیالش به سراغ می و پیمانه روم

به حریمش به دل و پا وبه سر رهسپرم

مست و دیوانه صفت،عاشق و فرزانه روم

همچو فرهاد تراشم دل سنگم زین پس

در سلوکم به دو صد همّت مردانه روم

هر چه دارم ز شه طوس نصیبم گشته

حاش لله که دگر در پی بیگانه روم

هر کجا می نگرم پرتو انوار رضاست

گوئیا باز دلم محرم اسرار رضاست

دل من را خم ابروت به غارت برده

رنگ رخسار مرا سیل ندامت برده

لحظه هایی که نبودم به کرمخانه ی تو

شده عمرم به تلف ،دل غم حسرت برده

هرکه در کنج حریم تو دمی جای گرفت

ز عطایا و کرامات تو عزّت برده

شاعرانی که به تاثیر کلام آمده اند

از سر کوی تو این گنج فصاحت برده

شعر تر گویم و (حیران) کمالات تو ام

یا رضا گویم و گریان کمالات توام 

حسین رضایی(حیران)

  • حسین رضایی