مژده ای کرّوبیان آوای رحمت می رسد
آخرین آیینه دار عزّ و شوکت می رسد
مشرکین را ذلّت و بر شیعه عزّت می رسد
مهدی زهرا قرار آل عصمت می رسد
می رسد نور هدایت بر شب تاریک ما
آمده مصباح پر نور هدایت از سما
آمده تا دین حق را بر زمین جاری کند
آمده مستضعفین را در جهان یاری کند
آمده بر شیعه ی غمدیده دلداری کند
آمده بهر دل تاریک ما کاری کند
یاور محروم و مظلوم و گرفتار آمده
شیعیان را مونس و غمخوار و دلدار آمده
آب و جارو کرده عالم را خدا در مقدمش
با طراوت کرده جنّت را نمی از شبنمش
نام زیبایش بود رمز طلسم اعظمش
حاتم طائی شده محتاج و مسکین کمش
عطر یاس و نرگس و مریم چه مستم می کند
امشب از لطفش خدا باده پرستم می کند
دل شده مست و غزلخوان گل رخسار او
یوسف کنعان نشسته بر سر بازار او
بهر استشفا دو صد عیسی شده بیمار او
گشته مرآت خدا و مخزن الاسرار او
این باب الله این طالب خون خدا
این وجه الله آن معشوق عشق اولیا
سائل و عبد و غلام سفره ی جودش شدم
دائم و پیوسته غرق حمد محمودش شدم
در تکاپوی وصالش محو مقصودش شدم
در فنای ذات او فانی و نابودش شدم
فانی فی الذات باری آمده ای شیعیان
کلّ شیءٍ هالکٌ ، جز وجه حیِ لامکان