اشعار شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حسین رضایی (حیران)

وَ بِشُکرِکَ مادِحَة

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حاضر دوران منم آن غایب کویت
صد وای که من دیده ی بیدار ندارم

حسین رضایی (حیران)

۴ مطلب با موضوع «حضرت ام البنین» ثبت شده است

۱۷
خرداد

شدم خادمه در سرایت علی

وفا را منم جلوه ی منجلی

تو شمعی و دور تو پروانه ام

کنیزم.... مگو بانوی خانه ام

اسیر حسینم  فقیر حسن

به کلثوم و زینب منم مؤتمن

ادب را منم مادری مهربان

منم قبله گاه دل عاشقان

برای حسینت سپاه آورم

به شمس ملوکانه ماه آورم

قمر آورم گرد شمس ولا

سپر آورم بهر خون خدا

غلام آورم در ره زینبین

عصای حسن در رکاب حسین

دهم یاد او درس عشق وادب

کلامش چو قند و لبش چون رطب

علی جان سفارش نما بر حسین

بگو از کنیزت بر آن نور عین

بگو هدیه ام را نماید قبول

به حق مزار غریب بتول

بگو کربلا اذن میدان دهد

مبادا زند بر دلش دست رد

دلم خواهد اورا ببینم فدا

به راه حسین با دو دست جدا

شود افتخارم شه علقمه

به نزد نبی در بر فاطمه

  • حسین رضایی
۱۹
فروردين

تا که از بیت ولی الَه، عیان گردید ماه

گِردِ شمسِ رویِ پور فاطمه، چرخید ماه 

مادری که مهر و آداب و وفا را اسوه بود

بر قدومِ خامس آل عبا، سایید ماه 

می فشانید اشک و می گفتا: غلام آورده ام

تا که دَم زد از غلامی، وَه چه می بالید ماه!

چشمِ مه سوی حسین و دیده ی شه سوی او

شمس شد غرقِ شعف، وز شوق می خندید ماه 

این گذشت و روز عاشورا ، به هنگام غروب 

شمس گریان بر مه و بر شمس می گریید ماه 

آن زمانی که شهابِ تیر باریدن گرفت

واژگون گردید ماه و بر زمین پاشید ماه 

در خسوفی بی حد و اندازه، مَه کوچک شده

بسکه می بارید و می بارید و می بارید ماه 

مَه خجل بود وز داغش آفتاب دین هلال

هودجی از آسمان آمد، وَزو، جوشید ماه 

حضرت مَه آفرین، با حالتِ اِجلال و فرّ

آمد و شقّ القمر بگرفت و خود پیچید ماه

او صدا زد: "ابنی یا عباس" ای مه پاره ام

یا اخا گفت و لباس فاطمی پوشید ماه


  • حسین رضایی
۱۴
فروردين

ای سراپا عشق و پاکی وصفا

اسوه ی دلداری و صبر و وفا


ای بلندای عطا را قائمه

مادر گلهای باغ فاطمه

 

بر علی سرخیل مردان همسری

مرتضی را یاوری و دلبری

 

ای که در بیتِ علی بودی عزیز

از چه رو می خوانده ای خود را کنیز؟

 

دامنت مهدِ علمدار حسین

مهدِ شیر بیشه، کرّار حسین

 

چار فرزندت غلامِ حلقه گوش

شاهدانِ بزمِ پیرِ می فروش

 

آن فدائیانِ دشتِ کربلا

جرعه نوشانِ میِ قالو بلا

 

جعفر و عثمان و عون، عباس تو

جمله ی گلهای باغ یاس تو

 

یک به یک پرپر به نزد فاطمه

آن سه در میدان، یکی در علقمه

 

تو نبودی تا ببینی، رزمشان

در حمایت از ولایت، عزمشان

 

تو نبودی در برِ عبّاسِ خود

تا گشایی عقده و احساسِ خود

 

آن زمانی که ز ظلم و جور کین

تیر باران شد، فتاد از روی زین

 

نه دگر دستی به تن ماند و نه پا

شه می آمد قد کمان از خیمه ها

 

یک طرف مولا به الغوث الامان

یک طرف زهرا به زاری و فغان

 

گر نبودی کربلا ام البنین

سربلندی ای غریب بی بنین

 

چار فرزندت چه غوغا کرده اند

در دل هر شیعه جا وا کرده اند


  • حسین رضایی
۰۸
فروردين
ای رودِ خروشان به لبِ، باغ اقاقی

ای ساحل طوفان زدگان،حضرت ساقی


ایام عزاداریِ مادر شده، برخیز

وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده، برخیز


گویند همه فاطمیان، آجرک الله

ای ماهِ بنی هاشمیان، آجرک الله


تو ارشدِ ابناء و یلِ ام بنینی

امروز به حُزن و به غم و غصّه قرینی


شد باز قفس، گشت رها، همچو کبوتر

دیگر ز مدینه چو پدر، پر زده مادر


آن مادرِ دلخون، که برای تو غمین بود

بعدِ تو به چشمانِ تر و اشکِ جبین بود


با گریه ی او اهل مدینه به تلاطم

می سوخت چو شمعی ز فراق تو و انجُم


می گفت حسین جان و به دل شعله زنان بود

او قبله گه جمله بکائینِ زمان بود


تنها نه که شیعه، به غمِ ام بنین سوخت

دل سنگ ترین، مردِ عرب نیز، حزین سوخت


عمری زِغم و داغِ عظیمِ، جَبَلَ الصَّبر

می ساخت به گلزارِ بقیع، صورتی از قبر


آن صورتِ قبری که همیشه گِل و تَر بود

از اشکِ دو چشمانِ تَرَش، غرقِ اثر بود


دیگر به بَرَش ام بنین ناله ندارد

در بینِ بقیع، با قدِ خَم لاله ندارد


  • حسین رضایی