اشعار شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حسین رضایی (حیران)

وَ بِشُکرِکَ مادِحَة

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حاضر دوران منم آن غایب کویت
صد وای که من دیده ی بیدار ندارم

حسین رضایی (حیران)

۴ مطلب با موضوع «حضرت زینب سلام الله علیها» ثبت شده است

۰۷
آذر

رسیده کاروان گل از راه پرخطری

کبود و نیلی و زخمی به منزل دگری

به روی ساقه وگلبرگشان پر از خاشاک

چه شبنمی است به چشمانشان،چه چشم تری

دراین میان گلی از غنچه ها به جا مانده

صبارسانده از او  از خرابه ای خبری

رسیده باغ گلی در میان باغستان

کجاست بلبل شیرین سخن بخواند او اثری

کجاست ساقی این بوستان که پژمرده

نمانده غنچه ای، نه شکوفه ای،ثمری

رسیده از ستم خارها به این گلزار

چه آتشی و چه سوزی،چه شعله ای، شرری

رسیده خواهرت از شام غم برادر من

نما به قامت همچون هلال من نظری

چه سرنوشت عجیبی، عجیب تر این بود

کنار حرمله وشمر ،با تو همسفری

به شهر شام چه خونها به دل شد از داغت

شراب وچوب ولب و بزمِ خونجگری

یهود واهل سقیفه به آتش و باسنگ

تو را نشانه گرفتند بین هر گذری

" ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است"

قرارمان که نبوده رَوی مرا نبری

 

  • حسین رضایی
۱۹
بهمن

قسم به عشق، به عشقِ حسینیِ زینب

قسم به حُزن، به ناقه نشینیِ زینب

قسم به گریه، به آن اشکِ خونیِ زینب

قسم به ذکر، به آهِ جنونی ِ زینب

 

قسم به ناله، نوایِ مدامِ روز و شبش

قسم به جان که رسیده، ز غصّه ها به لبش

قسم به نُدبه، به آه و فغانِ نیمه شبش

قسم به نافله هایِ نشسته بهرِ ربش

 

قسم به عزّت و جاهش، به آن جلالتِ او

قسم به خطبۀ غرّا و پُر صلابتِ او

 

قسم به صوتِ علی گونه اش، که زِینِ اَب است

قسم به ذاتِ خدا، مظهر تمام رب است

 

قسم به صبر، که گشته، یگانه چارۀ او

قسم به معجرِ خونی و گوشِ پارۀ او

 

قسم به شور، به دلشورگی، وَ دلتنگی

قسم به نور و به نار و به نی، وَ آن سنگی

 

که خورد بر سرِ پاکِ حسین و، زینب سوخت

کشید ناله ز دل، عالمی زِ آن، افروخت

 

قسم به لیلیِ او، قسم به نامِ حسین

منم غلامِ غلامِ غلامِ بامِ حسین


  • حسین رضایی
۰۲
بهمن

آمد اندر شهر کوفه کاروان

کاروان کربلا با ساربان

 

کوفیان بی مرام و بی خدا

خارجی گفتند بر آل عبا

 

ناگهان آمد صدا از محملی

کشتی دل کرد رو بر ساحلی

 

نیزه ای چشمش بر آن محمل نشست

محمل مد نظر در گل نشست

 

چشم محمل مات آن سرنیزه شد

نیزه بان فی الحال اندر لرزه شد

 

کوفه شد حیرت زده ماتم سرا

محو آن محمل نشین و نیزه ها

 

کوفه بهر جستجوی نام او

جستجو در گفتگوی نام او

 

او تجلی گاه وجه رب بود

کوفیان محمل نشین زینب بود

--------------------------------------

گفت زینب ای هلال یک شبم

بنگر از هجر تو در تاب و تبم

 

ای تو که خاکستری موی تو شد

کن تکلم لحظه ای با طفل خود

-------------------------------------

بعد زینب از گلوی می فروش

می رسد آوای قرآنش به گوش

 

با صدای دل نشین دل می برد

دل ز جمله اهل محمل می برد

 

چشم زینب از کلامش تر شود

چوب محمل آشنا با سر شود

 

زینبا سوزی مرا ده از کرم

این دل «حیران» بکش سوی حرم


  • حسین رضایی
۰۱
بهمن
الا ای ماه پشت ابر زینب

کند رسوا عدویت صبر زینب

 

الا ای آنکه فرق تو شکسته

سرت بر روی کعب نی نشسته

 

فدای آن سر بشکسته تو

به قربان لبان بسته تو

 

به قربان تو و نیمه نگاهت

فدای زخمهای سجده گاهت

 

حسین ای قاری نیزه نشینم

هلال یک شبه ای مه جبینم

 

بیا بنگر به این محمل نشینان

هراسان سوی تو چشم یتیمان

 

نمی گویم تکلم کن تو با من

کلامی گو به طفل خود که دشمن

 

به ضرب سیلی و هم تازیانه

دوانیده به کوفه ظالمانه

 

بخوان قرآن و رسوا کن عدو را

بده جامی ز می بشکن سبو را

 

بخوان قرآن بگو اسلام ماییم

بگو ما اهل بیت مصطفاییم

 

بخوان قرآن که قرآن یار گردد

سه ساله دخترت بیدار گردد


  • حسین رضایی