سیزده روز ز ماه رمضان می گذرد
حیف باشد که چنین است و چنان می گذرد
تا که وقت است بیا توبه ی نصوحی کن
چون زمان می گذرد آه زمان می گذرد
سیزده روز ز ماه رمضان می گذرد
حیف باشد که چنین است و چنان می گذرد
تا که وقت است بیا توبه ی نصوحی کن
چون زمان می گذرد آه زمان می گذرد
از دلِ تنگِ گنهکار، برآرم آهی
تا که کوه گنهم را بخری با کاهی
به سیه روی، حریمت، ز ترحم یارب
چه شود گر بنمایی، نظری گهگاهی
خوب دانم که بُوَد سفرۀ جودِ تو وسیع
که گدایی بِنِشیند، به کنار شاهی
منِ گمراه کجا، محضر الله کجا
من به خود نآمَدَم اینجا، تو مرا می خواهی
به تو و جمله صفات تو قسم یا غفار
همه بدکاریِ من، بوده زِ نا آگاهی
بار الها، بنما بر منِ بیچاره نظر
که فتادم زِ گنه خسته به قعر چاهی
چه شود گر زِ منِ، پر گنه و آلوده
به سرِ کویِ وصالت بنمایی راهی
3 رمضان 1421
چو آلوده در آب کُر آمدم
اگر آبروئی ندارم بََرَت
شفیع آورم بهر تو دلبرت
یقین دارم ای خالق کوثری
تو امشب همه جرم من می خری
ندارم به دل ذره ای واهمه
چرا که منم عاشق فاطمه
اگر عاصیم گیرم امشب مدد
به یا فاطمه ای خدای صمد
خدایا به حق گل احمدی
به زهرا به کوثر دُر سرمدی
به پهلوی بشکستۀ فاطمه
به آن بازوی خستۀ فاطمه
به اشک و به آه و به سوز دلش
به بیت الحزن غمکده منزلش
تو اعمال من جمله در هم بخر
به بنت النبی آبرویم مبر
اگر خاطی و رو سیاهم بسی
به غیر از تو دیگر ندارم کسی
تو را جان زهرا مدد کن مرا
ببخش و روان کن سوی کربلا
رمضان1419
امشب بود ندایم، ابکی لضیق لحدی
در شور و در نوایم، ابکی لضیق لحدی
یاد آورم فشار قبرم، به لحظه مرگ
یا رب شنو صدایم، ابکی لضیق لحدی
ظلمت مرا گرفته، وحشت مرا گرفته
این گشته ذکر نایم، ابکی لضیق لحدی
مولا ز لطف وجودت، بر من ترحمی کن
بنما ز غم رهایم، ابکی لضیق لحدی
نامه سیه شدم من، غرق گنه شدم من
من عبد بی وفایم، ابکی لضیق لحدی
امیال و آرزوها، یارب مرا زمین زد
زندانی هوایم، ابکی لضیق لحدی
دل گشته تار و خاموش، شد با گنه هم آغوش
اندر پی شفایم، ابکی لضیق لحدی
رفته ز کف نیازم، کو لذت نمازم
مانده فقط برایم، ابکی لضیق لحدی
امشب دگر نخوابم، اندر پی جوابم
العفو ای خدایم، ابکی لضیق لحدی
18 شعبان 1419
سوی تو شد نگاهم، یارم فقط تو هستی
هر شب به یک بهانه، کوبم دری ز لطفت
آری گدای راهم، یارم فقط تو هستی
من معتذر به عفوت، گردیده ام الهی
بنگر که عذر خواهم، یارم فقط تو هستی
بر این همه خطا و، جرم ز حد گذشته
رحمی که رو سیاهم، یارم فقط تو هستی
گر من بدی نمودم، تو چاره ساز من باش
بنگر به ذکر آهم، یارم فقط تو هستی
گردست من نگیری، جز تو کسی ندارم
بی تو به قعر چاهم، یارم فقط تو هستی
گر آبرو ندارم، با مرتضی بیایم
بخشی همه گناهم، یارم فقط تو هستی
18 شعبان 1419
من تو را معشوق و عاشق دانمت
چون تویی عاشق به آل احمدی
کن نظر بر عاشقان سرمدی
ای حبیبم گوش کن آوای عشق
این بود درد دل و سودای عشق
من فراری از خودم سوی توام
بین گدای کهنه کوی توام
لیک با یک کوله بار پر رجا
بر درت آمد گدای پر خطا
گر کنی محروم از فیض و کرم
من فدایی تو در پشت درم
گر مرا از نصرت خود وانهی
نیستم من آن گدای گهگهی
من به پشت در به شور و زمزمه
می دهم ذاتت قسم بر فاطمه
کی خدا گر من گنه کاری بدم
حق کفو مرتضی منما ردم
شعبان 1417
شعبان 1419
حق علی مرتضی این بنده را یاری نما
سرمایه عمرم زکف رفته بفریادم برس
یارب به باقی مانده عمر کمم کاری نما
عمری به خواب غفلتم نادان و بی معرفتم
خود شو رفیقم یا مرا همراه بیداری نما
ترسم که مرگم سر رسد در این غم بیچارگی
دیرست بر بد حالِیَم ایندم نکوکاری نما
خود گفته ای من مونس در ماندگان عاصِیَم
بر این گدای عاصیت امشب تو دلداری نما
گر خانه عشق دلم با جرم خود فرسوده ام
بار دگر این خانه را یا رب تو معماری نما
روح نماز من چه شد؟ کو لذتی اندر دعا؟
حال مناجاتی بده سوزی به دل جاری نما
27شعبان 1419
ز جرم و خطا گشته ام روسیه
پشیمانم و از تو شرمنده ام
نگر از خجالت سر افکنده ام
ندارم بجز تو پناه دگر
بیا کن کرم بر نگردان نظر
مرا از در لطف خود رد مکن
ره توبه بر این گدا سد مکن
تو سنگم مزن گرچه من عاصیم
نگر امشب از دست خود شاکیم
تو مهر خموشی مزن بر دلم
که از آل طاها سرشتی گلم
اگر من بدم عاشق حیدرم
گدای در خانه ی کوثرم
تو عذرم پذیر و مرا کن قبول
به حق علی و به جان بتول
رمضان 1419