۱۷
اسفند
گشته ای پرپر از جفا ای گل
له شدی زیر دست و پا ای گل
عطر یاست دل از همه برده
افتخاری به مجتبی ای گل
سند غربت تو زهرایی
بسکه دیدی تو صدمه ها ای گل
دست گلچین چه درهمت کرده
ساقه یک سو و پر سوا ای گل
خارها با تنت چنان کرده
بند بندت شده جدا ای گل
ریزد از گیسویت عسل اکنون
در ره خیمه از قفا ای گل