گلستان جگر
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ
از دلِ خسته کِشَم آهِ دل و می گویم
که غریبم من و فریاد رسی می جویم
کاسۀ صبرِ دلم پُر شده از ماتم و غم
دست از دارِ جهان، با دلِ خون می شویم
خونِ دلها، زِ غمِ کوچه و مادر به دل است
بین، چسان، چادرِخاکیِ، وِرا، می بویم
سیلیِ کینه بُوَد علّتِ خونین دلی ام
تا دمِ مرگ، ز سیلیِ عدو می گویم
می کنم عقده گشایی، ز گلستانِ جگر
یکّه و بی کس و تنها، رو خون می پویم
ای که «حیرانِ» منی، دل بده بر داغِ دلم
لاله هستم من و از خونِ دلم می رویم
- ۹۳/۱۱/۱۵
ایشالله که بر توفیقات شما حضرت صاحب (عج) بیافزاید...
خیلی زیبا بود ... مخصوصا بیت آخر که فوق العاده بود...
لاله هستم من و از خونِ دلم می رویم ...