شد اربعین
سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ
شد اربعین و از غمت افسرده تر شدم
وصل تو شد نصیب و دل آزرده تر شدم
این دشت، خاطرات مرا زنده می کند
از غصه ، دل، لبالب و آکنده می کند
اینجا به باد رفته همه حاصلم حسین
جسم به خون نشسته شده قاتلم حسین
اینجا تو را به نیزه و شمشیر می زدند
گاهی به سنگ ودشنه و با تیر می زدند
اینجا همه به غارت تو حمله ور شدند
بعد تو خیمه های حرم شعله ور شدند
تیغ عدو به فرق برادر رسیده بود
دیدم کنار علقمه قدت خمیده بود
یادش بخیر وقت وداع تو با حرم
شد بوسه ای نصیب دو چشمان مضطرم
گفتی به یک تبسّمِ صبر آفرین به من
ای زینبم بسوز و بساز، همچنان حسن
حالا رسیده ام به صبوری خمیده ام
از من مپرس در دل صحرا چه دیده ام
آنقدر گویمت که به حالم نظاره کن
بر حال زار زینب خود فکر چاره کن
- ۹۴/۰۹/۱۰